بوسه بر دامان تنهایی

تنهایی،  غم‌انگیز و توأمان زیباست
دوستش دارم چون زادگاه من است
دوستش ندارم چون مقصر خاک خوردن تمام حرف هایم، در اعماق دلم است 
گاهی یک دستمال نم دار برمی‌دارم 
می‌نشینم؛ با حوصله غبار غم می‌گیرم از طاقچه احساسم 
به خویش می‌رسم و درآغوش می‌کشم تن مجروح و خسته ام 
یک فنجان چای زنجبیل می‌ریزم و وقتی تندی اش انتهای حلقم را سوزاند،
ظرف تنهایی ام را قطره قطره با اشک پر می‌کنم 
من زخم هایم را در تنهایی می‌بوسم
و درست مثل انتظار پاک کودکانه ام برای رویش یک جوانه ‌ی لوبیا،
صبر می‌کنم 
تا زمانیکه نور،  از مدخل آنها وارد شود... 

  • ماهی نیلی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

واحــــه :)

واحه در لغت، یعنی قطعه زمینی سرسبز در دل کویر.
به‌عبارتی ساده‌تر، همان رعشه‌ی کوچکِ نور است میان انبوهِ تاریکی؛
آن نخلِ استوار، سیلی‌خورده از بادهای گرم و شرجی؛
آن شکوفه‌ی کوچکِ امید است سربرآورده از دلِ زمختِ زمین.
واحه شاید، دستِ مهرِ خداست بر پیشانیِ تبدارِ زمان،
یا آن لبخندی‌ست که هنگامِ گریه می‌ریزد... :)
Designed By Erfan Powered by Bayan
lk